دشت مغان امروز همان دشت مغان ۵۰ سال پیش است که قابلیتهای اقتصادی اش همه ی دولتمردان را به خضوع و خشوع وا می داشت و نه تنها فرودگاه بلکه حتی رو به آفتاب دست را سایه بان پیشانی کردن و عطسه زدن هم توجیه اقتصادی دارد.
جمشید کریمی/ مغانه آنلاین-درد کهنه و عمیقی که سالیان درازی است بر تن مردم مغان نشسته و تا مغز استخوان رسیده است که پیر و جوان، زن و مرد، دانشجو و دانش آموز و حتی بچه محصل های ابتدایی هم وقتی می گویی “فرودگاه” رشته ی کلام را دست می گیرند و تا ته داستان شما را با خودشان همراه می کنند گو اینکه زندگی روز مره ی ما تا از فرودگاه سخنی به میان نیاید صبحش طلوع نمی کند.
چند روز است که می خواهم در باب دست اندازهای جدید بر سر راه فرودگاه با مخاطبانم سخن کنم اما هرچه می گردم که سر حرف جدید یا سخن ناگفته ای را باز کنم می بینم هرچه بوده گفته شده و در مانحن فیه نه نکته ی تاریکی هست و نه راه باریکی که نگفته و نرفته باشیم، هر راهی که بلد بودیم رفته ایم و هر سخنی که دانسته ایم گفته ایم و در حقانیت ما و عقلانیت فرودگاه یک عالمه داد سخن داده ایم اگر گوش شنوایی بود کفایت دلایل در همان سطور نخست مشهود است اما اگر گوش شنوایی نباشد هر تلاشی بی حاصل خواهد بود.
اما کارد به استخوانمان رسیده است و تا حصول نتیجه ی ثمربخش ناگزیر به نوشتن و گفتن و تکرار آن هستیم بنابراین من امروز گذرا به یک نکته در این باب اشاره می کنم و می گذرم و مابقی را میگذارم برای فرصت بعدی.
لبّ کلام این است که پس از هزینه ی ۲۰ میلیاردی و بهسازی فرودگاه پارس آباد می گویند این فرودگاه صرفه ی اقتصادی ندارد. این سخن را من این گونه می بینم که فرودگاهی که در ۴۴ سال قبل و مشخصا با توجیه اقتصادی احداث شده و ثمرات اقتصادی آن غیرقابل انکار است اگر امروز برای ادامه ی کار توجیه اقتصادی ندارد معنی ای جز این نخواهد داشت که اقتصاد ما ورشکسته به تقصیر شده است یا اقتصاد منطقه ی مغان که در سالیان گذشته آنچنان پر رونق بود و چون نگینی بر تارک کشور می درخشید اکنون رو به زوال گذاشته و نابود شده است و اگر این روایت را بپذیریم این را نیز باید بپذیریم که اقتصاد ما به دست برخی مدیران ناکاربلدی به نابودی کشیده شده است که اکنون از توجیه اقتصادی سخن می گویند بنابراین ما هرگز نمی توانیم به عقل و شعور و دانش و مهارت آنها اعتماد کنیم و بپذیریم فرودگاه توجیه اقتصادی ندارد اما اگر بپذیریم در این فقره حق با آنهاست بازهم نمی توانیم به عقل و درایت و دانش آنها اعتماد کنیم چرا که پس از این همه هزینه و آماده شدن فرودگاه از نبود توجیه اقتصادی سخن می گویند از آن گذشته مرغ پخته هم به این ادعا می خندد چرا که دشت مغان امروز همان دشت مغان ۵۰ سال پیش است که قابلیتهای اقتصادی اش همه ی دولتمردان را به خضوع و خشوع وا می داشت و نه تنها فرودگاه بلکه حتی رو به آفتاب دست را سایه بان پیشانی کردن و عطسه زدن هم توجیه اقتصادی دارد.
کسی که رو به دشت مغان می کند و حرف از ناتوجیهی اقتصادی می زند بدون شک نه حساب و کتاب بلد است و نه از اقتصاد سر در می آورد اما با این حال مطمئن باشید ما اهالی مغان با بخشی از تولیدات خود مدرن ترین زندگی را در مدرن ترین شهری که در فرودگاه بین المللی اش دهها پرواز خارجی فرود می آید خواهیم داشت.