امروز: پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳
زمان انتشار : می 15th, 2016 12:57 | کد خبر : 18085 | چاپ این مطلب چاپ این مطلب

یادداشت صریح و شفاف “یوسف اکبری” فرماندار سابق اردبیل خطاب به استاندار و مردم

ما گفتیم و نوشتیم که میدانیم، می فهمیم، می گوییم و می توانیم، آنچه را که برخیها تصور می کنند نمی دانیم، نمی فهمیم، نمی گوییم و نمی توانیم! حال و اینک این شمایید با وجدانهای بیداردلتان، نگاههای عمیق و دقیقتان، اندیشه منصفانه و تیزبینتان تا …..《 ببینید، بخوانید، قضاوت کنید》…..

به گزارش مغانه به نقل از تابناک،  “بنام حق و بیاد سربداران حق”

مطلع سخن را بیاد سربداران سروقامتی آغاز می کنم که این بار «خان طومان» را میدان عشق بازی و دلدادگی قرار داده، مشق جان نثاری در مکتب کربلا را، مظلومانه و اینچنین در صحن سرای غریبانه زینبی، با شور و شیدای عاشورایی، هم سرودند و هم پر کشیدند …

بدنبال تحریر نامه صمیمی و دلنوشته ای از روی صدق و ارادت، در فرصتی که بهانه مبارک و مجدد در پاسداشت خوبیها و تکریم دوستیها، میسور برای قلم فرسایی کمترینی چون حقیر گردید، بخوبی از دیدگاههای مشفقانه و خیرخواهانه دوستان عزیزم بهره مند گشته، نقدها و انتقادات بحق و منصفانه آنان را بدیده منت و با افتخار به روی چشم گذاشته، از حسن نظر و بذل عنایاتشان ممنون، همواره نیز چشم به دعاهایشان بوده و هستم …

اما آنچه وادارم ساخت تا بعد از این سالها، در آن نگارش بگویم و بنویسم ، هرگز برای حاکم نمودن دیدگاهی یا محکوم ساختن نگاه دیگری نبوده و نیست، بلکه عنایت بر حوادث تلخ، حواشی تاسف آور و اتفاقات ناگوار از برای ضرورت در شناخت آسیبها، نواقصات و قصورات محتمل، فقط و فقط با هدف عبرت آموزی از گذشته ها و پیشگیری از تکرار هزینه بار آن در آزمونهای بعدی است، تا متن حضور پرمعنا و طوفانی یک ملت انقلابی، هرگز در چنبره حواشی هیچ و بگومگوهای پوچ مغفول نمانده، مستور در هیاهوهایش نگردد …

گفتیم و می گوییم باید از بداخلاقیها اجتناب کرده، پلشتیهای برجا مانده از آنرا به بوته فراموشی بسپاریم، نوشتیم و می نویسیم که اگر دروغ و دروغگویی، تخریب و تحقیر، افتراء و بهتان، تهمت و تضعیف، عوامفریبی و فریبکاری بد است و زشت و مذموم !!! آری این صفات ناپسند که نقطه مقابل خوبیها، زیباییها و نیکیها، معنا و مفهوم واقعی پیدا می کند، یقینا” من و تو، دیروز و امروز، اینوری و اونوری را نداشته و ندارد،،،،، حال آیا واقعا” اینچنین است که به تحقیق اینچنین نبوده و نیست؟! پس چرا از یکسال مانده به عرصه انتخابات و در هر فرصتی، با هدف برافروختن جنگ روانی بر طبل بی اعتمادیها کوبیده و بر اعتبارسوزیها نواخته می گردد؟!

چرا در هر انتخاباتی و از زبان برخی برجستگان و جریانهای خاص سیاسی، از سلامت انتخابات، آزادی در رقابت و ضرورت در تشکیل کمیته صیانت از آراء، سخن بمیان آورده، در جستجوی منافع باندی و حزبی با “تفسیری وارونه” از “حق الناس” فیل ما، میل هندوستان میکند ؟!؟

چرا همه چیز را فقط و فقط در نگاه تنگ جریانی، دسته ای، باندی، گروهی، تفکر کور سیاسی و تعصب ویرانگر حزبی خود جستجو کرده، حتی حاضریم اعتماد و اطمینان مردم به نظام و ارکان حاکمیتی آن را، در منافع زودگذر خویش و بده بستانهای سیاسی به قربانگاه معامله و معاوضه برده، آن می کنیم که بدخواهان در انتظارش له له زده، به پیشوازش می آیند؟!

چرا و به چه قیمت حاضریم، سرمایه عظیم و ارزشمند به میراث مانده از معمار کبیر انقلاب “خمینی بت شکن” را، از چشم مردم انداخته، اعتبار از آنان ساقط کرده و اعتمادشان را فرسوده گردانیم؟!

چرا و چه جفایی بالاتر از اینکه، چه مجری باشیم یا نباشیم!! در هر شرایطی از سلامت، امنیت، آرامش، آزادی، رقابت و مردمی بودن آزمونهایی دم زده و می زنیم که می دانیم و چه بسا در نشستهای محفلی اذعان داریم که انتخابات کشورمان، سالمترین، آزادترین، رقابتی ترین و مردمی ترین انتخابات در نرم جهانی را داشته و دارد، اما اگر نتیجه انتخابات باب میلمان نبوده، یا از اقبال اکثریت بازمانده و مردود از قضاوت مردم گشتیم، آیا علنا” و رسما” از آن استقبال کرده، تسلیم در تصمیمشان بوده ایم یا …..؟!

آیا وقتی نهاد رسمی و قانونی بنام “شورای نگهبان” که امام عارفان و پیر جماران آنرا تاسیس و تمکین از تصمیمشان را بر همگان واجب شرعی و تکلیف انقلابی دانسته، خلف صالح و جانشین بحقش نیز، ایضا” تاکید موکد بر آن داشته و دارد، انتخاباتی را تایید می کند، پس این بگومگوها، اما و اگرها، باید و شایدها چه تعبیری، چه تفسیری و چه تعریفی داشته و میتواند داشته باشد؟!

می گوییم و می نویسیم و مدعی بر آنیم که دولت ما در معنای عام حاکمیت اسلامی، نظام دینی، انقلابی و مردمی برآمده از اراده ملی، با وجود سلایق متفاوت سیاسی حاکم بر تشکیلات اجرایی آن که داشته و دارد، مرکز ثقل امانت و امانتداری بوده، اجازه نمیدهد و اصولا” نیز احدی، سازمانی، نهادی و اراده ای دیگر، بجز خواست ملت و تصمیم مردم، نمیتواند حاکم یا موجب تحمیل بر تصمیم اکثریت گردد، حال و آیا اینچنین که بوده، ما نیز اینچنین کرده و اینچنین می کنیم که اگر می کردیم فاجعه عظیم و حادثه تلخ فتنه ۸۸ ببار نمی نشست؟!؟…

… اگر اینچنین بوده و اینچنین می کنیم پس چرا و چگونه انگشت اتهام در هر آزمونی را نشانه امین ترین، صادق ترین، مردمی ترین و وفادارترین فرزندان ملک و وطن می کنیم که اینک آوازه ایثار و فداکاریشان در آنسوی مرزها شهره آفاق گشته و امنیت مان را تضمین کرده است، تا ما هم پنجه در زورآزمایی همدیگر انداخته، براحتی ناخن در صورت هم کنیم !!!

همچنانکه در دلنوشته قبلی هم آمده بود، ورودمان بر این عرصه و در این مقطع زمانی و با این بهانه مبارک، همان یادآوری مقصود هشدارآمیزیست که می گوییم همه با هم باید در شناخت، شناسایی و شناساندن قصورها، خطاها و نواقص ملموس و محسوس کمر همت بسته، از آسیب های جبران ناپذیر برجا مانده از آن، که اگر دیر بجنبیم و بخود نلرزیم ، چه بسا فرصتهای در اختیار تبدیل به تهدید و سرمایه موجودش نیز بر باد گشته، پس باید از آنان اجتناب ورزیده، از پلشتیها و بداخلاقیها و سستیها از هر کسی، گروهی، جریانی، دسته ای، باندی و سلیقه ای هم که بوده باشد، ممنوع و موقوف کنیم !!!

ما میگوییم همه باید از ارکان قانونی تمکین کنیم، تسلیم در برابر تصمیمشان فرضی است مطاع و مقاومت در برابرش نیز ناصواب و تخریب آن به هر بهانه ای هم که بوده باشد، ناپسند است و نامبارک !!! ، حال و اینک اشاراتی مختصر و مجمل بر قضایایی انداخته، مروری کوتاه بر حواشی آن، از باب ثبت در حافظه تاریخ انتخابات و امانتداریها و قضاوت آیندگان خواهیم نمود که صدالبته طرح این موضوعات و ورود بر آنهاهرگز از باب تاثیرگذاری یا تاثیرپذیری از نتیجه نهایی انتخابات در مرحله دوم نبوده و نیستچرا که مرجع قانونی و مرکز رسمی در تصمیم گیریهای مراحل قبل، حین و بعد اینچنین انتخاباتی شورای محترم نگهبان بوده و حکمش نیز لازم الاطاعه بر همگان بوده و خواهد بود چه بسا و بحمدالله مراحل بررسی صحت برگزاری انتخابات در همه حوزه های انتخابیه کل کشور مورد ارزیابی قانونی قرار گرفته، عنقریبا” نیز با اعلام قطعی و نهایی تاییدش و با در نظر گرفتن مصالح عمومی، منافع ملی و شرایط استانی و منطقه ای، شاهد افتتاح مجلس دهم و آغاز بکار منتخبین محترم این دوره در خانه ملت خواهیم بود

با تکریم و احترام به شخصیت متبن، آرام و قرآنی جناب آقای دکتر مجبد خدابخش استاندار محترم اردبیل، علیرغم علم بر اینکه حوزه مسوولیت خطیر مقام ارشد اجرایی استان در ابعاد گوناگون، با تکالیف متعدد و در گستره سطوح متنوع، شامل و سایه این مسوولیت در چارچوب همه شهرها، روستاها و بخشهای در محدوده حوزه استحفاظی تحت مدیربت را در بر گرفته، هیچ زمان و مکان و شرایط خاص در انجام وظایف محوله یا محدودیتی در سرکشی به مناطق تحت امر، مترتب نبوده و نیست، اما تدبیر در تشخیص و تصمیم در تعریف اولویتهای اعتمادآور، می طلبد همچنانکه ای بسا در مقطعی غفلت از حضور یا فقدان توفیق وجود موثر در موقعیت یا مناسبتی، موجب ایجاد سوال ؟ و علامت !!! بر افکار عمومی را بهمراه داشته و بدنبال آورد ( مثلا” عدم حضور استاندار محترم و معاونین مکرم در پاسداشت حماسه عظیم و تاریخی ملت در مناسبت ۹دیماه ) !!! یا برعکس آن، وجود عجیب، رفت و آمدهای غریب و گفت و شنودهای تامل برانگیز در شرایط و مناسبتی که خیلی هم ضروری و اجتناب ناپذیر بنظر نیامده و نمی آمد (مثلا” باز شرکت و سخنرانی استاندار محترم در آخرین نمازجمعه منتهی به روز برگزاری انتخابات مرحله دوم، آنهم در پارسآباد ) !!! … آیا با لحاظ کردن همه حواشی، همه حساسیتها، همه نگاهها و همه قضاوتهای متفاوتی که از ماهها قبل بر متن اصلی انتخابات، با کمال تاسف سایه انداخته و اینچنین رفت و آمدها، نشست و برخاستها، دید بازدیدها، با وجود میهمانان سیاسی کثیری که یکطرفه از داخل و خارج استان باریدن گرفته، همه چیز را تحت الشعاع خود قرار داده بود!! ورود اینچنینی شخص مقام ارشد اجرایی استان با همه سوابق مفید، تجارب موثر و مدیریتهای موفقی که داشته و دارند، آنهم به مهمترین نقطه مرزی که حساس ترین دوره انتخاباتی خود را با همه وقایع و حواشی مشخص، مبرهن و آشکاری که در ادوار گذشته و خصوصا” در این دوره از رقابتها داشته است، از فردای همان هفتم اسفندماه سال گذشته، چه توجیه ضروری و بهانه موجهی را بر افکار عمومی به ارمغان آورده و بیادگار گذاشته است؟!؟

اصلا” و اصولا”و لطفا” این رفت و آمدها، نشست و برخاستها، آمد و شدها، دید و باردیدهای ایشان، بهمراه جمعی از معاونین و مدیران محترم در دو ماه گذشته از مرحله اول [در یک طرف کفه ترازو] و مقایسه مدت زمان مشابه آن حتی در دو سال اخیری که گذشت [در کفه دیگر ترازو] که اکثرا نیز صرف جابجاییها، بگذار و ببرها، عزل و نصبها و نشست و برخاستهای جسارتا” تشریفاتی معطوف گشته، اینک در نگاه تیزبینانه و نکته سنج مردم شریف آن سامان چگونه تعبیر و چسان تفسیر می گردد؟!؟

… آیا ایراد سخنرانی در تریبون وحدت و سنگر وفاق آحاد مردمی با بیانات هدفدار یا بی هدف، مرتبط یا غیرمرتبط از چه جهاتی ضروری بنظر آمده که قطعا” و حتما” با وجود سلایق مختلف و برداشتهای متفاوت، چه بسا استفاده ابزاری از آن برای [له یا علیه کاندیدایی] از قبل متصور بوده و همچنانکه چنین هم شد!!! حال آیا این چنین نبوده و نیست، قطعا” اینچنین بوده و هست، اینک اگر عامدانه بوده “وای ویلا” و اگر ناشیانه بوده “وای اسفا” !!!

آیا معاون محترم توسعه مدیریت و منابع انسانی که بمبارکی در چارت تشکیلاتی جدید به هماهنگی امور اقتصادی و توسعه منابع تغییر نام داده، با “حکم وزیر محترم کشور” بعنوان [عضو رسمی و موثر در هییت بازرسی انتخابات استان] منصوب و یقینا” در چینش و آرایش اعضاء بازرسی شهرستانها، نقش انکارناپذیری!! داشته و دارد، با چه توجیه قانونی !! اطلاعیه انتخاباتی [حزب اعتدال و توسعه] را توشیح و صادر، فردای بعد از انتخابات مرحله اول نیز مشتاقانه منتخبین محترم گام نخست به خانه ملت را، همچنین راه یافتگان هم حزبی در گام دوم را مفتخرانه به پایتخت همراهی کرده، با سران لیست فاخر امید !!! دیدار و عکسهای یادگاری گرفته، عجالتا” از تهران آنرا در فضای مجازی نشر و انتشارش را نیز مایه مباهات و ضمیمه درج در سوابق سیاسی، آنهم برای روز مبادا که شاید در آتیه کارساز بوده باشد!! اقدام به انعکاس آن می کند و اینکه گوی سبقت در همراهی با منتخبین خانه دهم را از همه بیشتر ربوده، دلنوازی کرده و دلبری میکند، چه توجیه موجه و قانونی در پی آن میتواند داشته باشد؟!؟ …

با فرض اینکه شرکت عظیم کشت و صنعت و دامپروری مغان با همه ابواب جمعی و امکانات، مجموعه ای دولتی است و یا خصوصی؟! نیمه دولتی است و نیمه خصوصی؟! تمام دولتی است و تمام خصوصی؟! نه دولتی است و نه خصوصی؟! بلکه مستقل است و وابسته به آسمانها و فرشتگان نیز سهامدار اویند و صاحب تمام عیارش !!! خب الحمدالله و تبارک الله!!! 

حال با تصور اینکه مدیرعامل محترم کشت و صنعت و دامپروری مغان، همه فن حریف، متخصص، متبحر، متفاوت و استثنایی این بنگاه بزرگ اقتصادی و کشاورزی استان!! در ورود به عرصه سیاسی، اجتماعی و از جمله انتخابات، نه هیچ عذری و بهانه ای دارد!؟ و نه هیچ مانع و واهمه ای از جایی!؟ شاید این سوال بر دل مردم و برخی از کنشگران کم اطلاع یا با اطلاع، سنگینی کرده و ایجاد شبهه نموده باشد که آیا این “برادر بیحرف و حدیث” !! برای گرفتاریهای برزمین مانده با کارگران سیه بخت و بخت برگشته بلاتکلیف و گرهگشایی از معضلات بیحد و حساب، مدیریت حساس این مجموعه بی نظیر استانی را پذیرا گشته است؟

یا در کنار آن، موظف به سرکشیدن از مشکلات سیاسی و غمگساری از دغدغه های سیاسی، آنهم در ابعاد وسیعی چون دشت زرخیز مغان ، اردبیل، تبریز، شمالغرب، پایتخت، شورای مرکزی فلان حزب منحل گشته و بهمان حزب تازه براه افتاده و … بوده، مامور است و معذور؟!؟

اگر مراد بخش دوم از این فعالیتها بوده باشد، چه بهتر شرکت کشت و صنعت و دامپروری مغان را به صاحبان واقعی، متخصصین حقیقی و اهلیت اصلی فن و دانش آن سپرده، در عوض حوزه بلاصاحب سیاسی و اجتماعی استان !!! را عهده دار و قبول زحمت فرمایند یا اگر اشتغال صرف در حوزه سیاسی باب میل شان نبوده، صرفه اقتصادی برایشان نداشته، یا خود تمایل به این منصب ندارد و یا این بار امانتداری را شایسته بر ایشان متصور نمی گردند !!! لیکن تقصیر مردم و تکلیف استان در اینخصوص چیست و چه می تواند باشد؟!؟

مورد دیگر اینکه برادر فوق الاشاره را همه با سوابق و لواحق، هم می شناسند و هم می دانند !؟! از طرفی دیگر “شعار گوش کر کنشان” نیز همیشه در ادعای اعتمادآفرینی و نشاط بخشی، امید و تدبیر، مردمداری و قانونمندی، آزادی و آسایش نیز که شهره جهانی داشته و دارد، حال و اینک قضاوت مردم بر این شلختگی و پلختگی، قانون گریزی و قانونمداری، اعتمادسوزی و اعتمادآفرینی، ایجاد ذهنیت مثبت یا نگاه منفی و باورسوز چگونه و چسان خواهد بود؟

حقا” و انصافا” آیا این رفتارها، عملکردها و مشی مدیریتی، ظلم در حق ایمان و باورهای مردمی، امانت و امانتداری نبوده و نیست؟!؟

اصولا” و عموما” همچنانکه در سطور بالا، بطور کامل اشاره ای بر آن شد، آیا مدیر عامل محترم شرکت کشت و صنعت و دامپروری مغان بعنوان صاحبدار عظیم ترین بنگاه اقتصادی استان، مسوولیت خطیر در اداره و مدیریت آن شرکت را داشته و دارد؟ یا هدایت و کارگردانی تحرکات سیاسی و منویات تشکیلات حزبی و جریانات انتخاباتی همسو خود را …؟!

آیا ورود مستقیم، عریان و علنی ایشان با مواضع تند و صریح، سخنرانیهای چندین و چندباره در مراحل گوناگون که تبدیل شرکت اقتصادی مذکور به پاتوق آشکار سیاسی شخصیتها و جریانهای همسو را در ذهنها متبادر می گرداند، با کدام عقل و منطق و استدلال قابل دفاع بوده و به قضاوتهای حاشیه دار و ذهنیتهای ناصواب سوق نمی دهد؟!؟

آیا ورود ایشان به صحنه بگومگوهای سیاسی، علاوه بر ضایعات معنوی به باورهای مردمی که بهمراه داشته و دارد، خسارت آور و زیانبار بر معادلات اقتصادی و کشاورزی منطقه و استان نبوده و نیست؟!؟

آیا اگر همین اتفاقات تامل برانگیز و ورود غیرمسوولانه در دوره ای دیگر و یا دولت قبلی حادث می شد (که دوستان عامل و بانی همه خرابیها و ولنگاریها و پلشتیها و ناتوانیها و ناکارآمدیها را روانه آنها و حواله گذشتگان کرده و می کنند)، حضوری اینچنین بی محابا را بدنبال می آورد، اینک ساکت نشسته و سکوت می کردند ؟!؟

آیا عده ای با قلم و قدم و قرار نشاندار، دربشان را تخته، خانه شان را ویران، آبرویشان برملا و رسوایشان نمی ساختند ؟!؟ پس چرا احدی، سازمانی، تشکیلاتی در این خصوص و تاکنون نه جوابی داده اند، نه بازخواست نموده اند و نه لااقل روشنگری بر مردم کرده اند !!! چرا ؟؟؟

آیا حضور فلان مقام اجرایی و سیاسی در بهمان پستوی انتخاباتی، حیاط خلوتها، لابیهای مستور در هتلها و متلها و میهمانسراها چه توجیه اعتمادآوری ببار آورده و می آورد ؟!؟ ،،،

اصلا سکانداران سیاسی و اجرایی چه خلاقیتهای مردمی نه نشستهای محفلی!! چه ابتکارات عمومی نه بگومگوهای درگوشی!! چه نوآوریهای معتمدانه رسانه ای، نه دید و بازدیدهای سرپایی!! بستر اعتمادآفرینی را گشوده و بر سر سفره همدلیها و همراهیها و هماهنگیها فرا خواندند ؟!

نقش و جایگاه خبر و رسانه در این معادلات چه بوده و چه توشه هایی از آن گرفتیم؟ آیا از نقد و انتقاد استقبال کرده، بدیده منت پذیرایش گشتیم؟ یا به تعبیر مقتدای انقلاب که اخیرا” نیز تاکید فرمودند: « با مشت بر سینه منتقدان نکوبید» حال ما طردشان نکرده!!، در آنجا تندرو-افراطی، کم سواد- بیسواد، بی شناسنامه- تازه به دوران رسیده، ترسو- بزدل راهی جهنمشان و به گرمخانه نفرستاده، دراینجا هم با قهر و غصب، تنگه ها و گردنه ها را به رویشان نبسته، تحریمشان نکرده و طردشان ننمودیم!!!

حال باز دست مریزاد به همت خانه مطبوعات و خسته نباشید بر مدیر ساعی و خیرخواه آن که گروهی مانند ((۵+۱)) را تشکیل دادند و با رایزنیها و چانه زنیها و لابیگریهای تنگاتنگ ، گویا موفق به تعلیق داربستها !! و توجیه منطقی گشته اند که عزیزان: این ره که می روید، رو به ترکستانست !!!

آیا فلان برادر مهیج القلوب و محیرالعقول !!! که با پیامک رسانیها، داستان سراییها، سفسطه گوییها، اینک خامه مدادش خشک و در ابتکاری خیالپردازانه !!! مشق موعظه و خطابه را با دهها فایل صوتی کثیر و عجیب !!! آنهم بطور شبانه روزی تجربه و اقدام به مخابره از پایتخت یا در تردد به منطقه، با آن ادبیات، کلمات، جملات فاخر و بی نظیرش کرده، دست لغتنامه های قبلی را از پشت بسته !!! و گویا عزم خود را جزم کرده تا مجموعه ای نفیس و کم نظیر از جدیدتربن الفاظ و عبارات در باب فحاشیها و هتاکیها، بی ادبیها، دروغپرداریها، عوامفریبها، فریبکاریها، توهینها، افتراها، بهتانها و … در اشکال جدیدش را ابداع و منتشر گرداند !!! لیکن کسی هم نیست تا به این بنده خداترس بگوید: جان عزیز برادر، تو دیگر چرا ؟!؟

اما آیا حتی یکبار هم شده، علنا” و رسما” به سبب انتسابش به خطیرترین منصب سیاسی، ورود گویا و آشکارش را اینچنین در فضای تخریب و آلودگیها را متذکر شده، از خود سلب مسوولیت و رفتار کرده، گفتار و عملکرد هرکسی را بخودش احاله داده و بگوییم که: عزبز دل جانان،،، حرمت امامزاده بر متولی اوست و بس ؟!؟ یا اینکه سکوت کرده و ساکت نشستیم تا مردم را ناخواسته و نادانسته به قضاوتی بدبینانه و ذهنیتی ناصواب رهنمون گردانیم ؟!؟ مقصر این کج سلیقگی و بداندیشی و سوء تدبیر کیست و در کجا باید جستجو نمود؟!؟

آیا کسی که نه معاونت استانی داشته، نه مسوولیت شهرستانی را عهده دار بوده، اما از نام و عنوان و اعتبار و موقعیت اداری فلان سازمان، سوءبرداشت و توسط برخیها استفاده ابزاری در مطامع سیاسی و مقاصد جریانی می شود، نباید ورود کرد؟ نباید اقامه دعوی نمود؟

نباید از حیثیت اداری دفاع و هشدار جدی به حامیان خاطی سوءاستفاده کننده داد و برخورد قانونی نمود ؟!؟

ورود شخص سرلیست انتخابات تهران بزرگ که فعلا” منتخب پایتخت و انشا،الله عنقریبا” با گشایش مجلس دهم و اخذ اعتبارنامه نمایندگی، عملا” و رسما” عهده دار وکالت ملت سرفراز خواهد بود، برای حضور در معرفی کاندیداهای همسو که حق هر کسی بوده و هست و خواهد بود ، شاید ایرادی نداشته باشد اما آیا استفاده از امکانات و فرصتهای در اختیار دولتی در اشکال محسوس و شگردهای خاص نامحسوس، چه توجیه محکمه پسندی میتواند داشته باشد؟!؟

آیا برای استقبال، بدرقه، مشایعت، پذیرایی، تمهید مقدمات و برافراشتن پرچم انتخابات جریان همسو، مستقیم یا غیرمستقیم، در برخورداری از فرصتهای برابر و عادلانه، بطور یکسان عمل نموده، علیرغم صراحت موکدانه قانون در عدم ورود جانبدارانه، اینک حضور ملموس و آشکار برخی از مدیران، معاونین و مشاورین اجرایی و اداری، آنهم در گستره انتخابات بومی، محلی و استانی مانند مجلس شورای اسلامی، چگونه قابل تعبیر و تفسیر بوده و خواهد بود ؟!؟ … ؟!؟

باز هم بگذاریم و بگذریم، چون باید گذاشت و چون همیشه گذشت، گفتنیها را نمونه ای و موردی اشاره کردیم و گفتیم، باز گفتیم و نوشتیم تا تلنگری باشد به آینده، گفتیم تا از دیروزمان عبرت گرفته، از امروزمان تجربه اندوخته تا فردایمان را بهتر و بیشتر و کم هزینه آورتر از هر زمانی بسازیم، برنامه ریزی کرده و آبروداری کنیم، گفتیم و خاضعانه و خیرخواهانه هشدار میدهیم که انتخابات، فرصت عزتمندی، اقتدار و غرور ملی است، فرصت همدلیها، همراهیها، همبستگیها و آرمانهای بلند و متعالی یک ملت است، باید کوشید و جوشید و خروشید …

ما گفتیم و نوشتیم که میدانیم، می فهمیم، می گوییم و می توانیم، آنچه را که برخیها تصور می کنند نمی دانیم، نمی فهمیم، نمی گوییم و نمی توانیم !

حال و اینک این شمایید با وجدانهای بیداردلتان، نگاههای عمیق و دقیقتان، اندیشه منصفانه و تیزبینتان تا ….. ببینید، بخوانید، قضاوت کنید…..

ایام بکام و عزت مستدام

ارادتمندتان- یوسف اکبری

اخبار مرتبط

نظرات

ناشناس

احسن برادر عزیز انقلابی وولایی واشنابه درد سلام وصلوات خدا وشهیدان برشماباد تمام مطالبتون را خوندم حقیقت وواقعیت بوداما باید بسوزیم وبسازیم.چون این درد ومرض نمی دانم درمان داره یانه.فکر نمی کنم داشته باشه .نه نیست.

ناشناس

برادرعزیزجناب آقای یوسف اکبری آنچه درمورد موضوع انتخابات پارس آبادگفتید کاملا درست بودکه آقای استاندار وعواملش درانتخابات مرحله دوم طوری عمل کردندکه آحاد مختلف مردم عینا فهمیدنداین انتخابات انتخابی نبودبلکه حضرت عباسی انتصابی شد.وای به حال کسی دین وایمان خودرا درراشخصی هزینه کند.درکل من بعنوان شهروند پارس آبادی انتظار دارم مسئولان استان روز قیامت وسئوال وجوابهای آن روز بیادبیاورند.