- پایگاه خبری تحلیلی مغانه آنلاین - https://moghanehonline.ir -

عید نزدیک است

خاطرات خوب و به یاد ماندنی که هرگز ازذهن انسان چه خوب وچه بد پاک نمیشود و در ذهن ها باقی خواهد ماند. همیشه نزدیک شدن سال نو برای خودش شیرینی خاصی دارد. انگار چند روز قبل از عید خورشید خوش رنگ تر می شود، نسیم بهار می آید و رنگ و بوی عید همه کوچه پس کوچه های شهر را فرا می گیرد. قبل از سال نو یکی از لذت بخش ترین کارها، خرید عید است که بیشتر خانواده ها آن را انجام می دهند. خریدن لباس های جدید و وسایل نو با وجود دغدغه فراوان مردم بخاطر قیمت ها بازهم لذت بخش است بخصوص برای بچه ها که تمام شور و شوقشان به همین خریدهاست. اما این حلاوت وشیرینی تنها برای ما بچه هاست که خاطره انگیز است، چه بسا هستندبسیاری از پدرهایی که در شب عید وقتی برای خرید به همراه بچه کوچکشان بیرون می روند به سرعت حرکت می کنند که مبادا چشم بچه به چیزی بیفتد و آن را بخواهد و عرق شرم را بر چهره پدر بنشاند و به محض اینکه دست کوچک کودکشان به سمت کالایی می رود سریعاً دستش را می کشند و با وعده های بی سرانجام او را با خود می برند و کودک بیچاره به پایان سال جدید می رسد و هنوز در انتظار خرید لباسی است که پدرش برای عید به او قول داده بود غافل از اینکه پدر این بارهم باید شرمنده همسر و فرزندش شود یا اگر خجالت مانعش نشود به همکار، دوست و آشنایی رو بیاندازد تا شاید بتواند پولی قرض بگیرد.کافی است وقتی در میان مغازه های شلوغ و پرازدحام قدم می زنیم کمی هم به افرادی فکر کنیم که نمی توانند به این مغازه ها برای خرید بروند. افرادی که شاید در ظاهر از من و شما هم لباس های سالم تر و شیک تر داشته باشند اما ته جیبشان بیشتر از چند هزارتومان ناقابل برای خرید عید وجود ندارد. هستند کسانیکه شاید تا به حال این فکردر ذهنشان خطور نکرده باشد که در همسایگی و نزدیکی ما کسانی هستند که با چند سر عایله توان خرید چند کیلو میوه وشیرینی شب عید را ندارند و شرمنده زن وبچه هایشان هستند چه برسه به خرید کفش ولباس نو برای فرزندانشان که با دیدن بچه های اقوام وفامیل وهم سن وسالان خود ضربات روحی و روانی سختی میخورند که شاید جبران آن برای آن کودک ویا نوجوان نه تنها توسط پدر ومادرش بلکه برای جامعه نیز بسیار سخت و پرهزینه باشد.شاید به لحاظ روحی و روانی برای بزرگترها وپدر ومادرها تحمل ودرک این موضوع چندان سخت وغیر قابل هضم نباشد وبتواند بااین موضوع به راحتی کنار بیاید اما برای یک کودک که تنها امید وآرزویش داشتن یک دست لباس نو در ایام عید نوروز و بازی وتفریح به همراه دوستان و هم سن وسالهای خود است قابل درک نمیباشد.فراموش نکنیم که شاید یکی از دلایل اینهمه بذهکاری وتخلافات اجتماعی وآمار بالای زندانیان جرقه اش ازهمین شکست غرورها وضربات روحی وروانی باشد که به فرزاندانمان وارد میشود وعواقب آن چند سال بعد بروز میکند و جبران خسارت وهزینه آن خیلی سنگین تر از این یک دست لباس و چندهزارتومان شب عید باشد که خیلی راحت ازکنارش رد شدیم.شاید بد نباشد دراین ایام مبارک و فرخنده یادی کنیم از بچه هایی که خیلی زود بزرگ می شوند. همان هایی که با وجود سن و سال کم، خوب می دانند که پدرشان نمی تواند برایشان چیزی بخرد و به همان لباس های قدیمی خودشان اکتفا می کنند که مبادا پدر را به زحمت بیاندازند. این افراد خیلی دور نیستند. همه آنها در محلات حاشیه ای شهر زندگی نمی کنند. اتفاقاً برخی از این ها درست کنار خودمان زندگی می کنند،حتی برخی مواقع سرووضعشان از خود ما هم بهتر است. اما اینها همان هایی هستند که صورتشان را با ضرب سیلی سرخ نگه می دارند. شاید همکاری باشد که هرروز کنارمان می نشیند و از قسط های سنگین و عدم کفاف حقوقش برای زندگی می نالد. شاید همسایه خودمان باشد و حتی شاید هم یکی از بستگان!خصوصا دراین روزها وماههای اخیر که قیمت ها نجومی بالامیرود و گرفتاریهای اقتصادی مردم بیشتر از گذشته است. شاید افرادی که حتی فکرش را نمی کنید، به کمک شما نیاز داشته باشند. بهتر است نگذاریم این افراد آبرومند به مرحله ای برسند که مجبور شوند دست نیاز دراز کنند و غرور خود را برای قرض گرفتن مقداری ناقابل خرد کنند. چرا بجای اینکه آنها سراغ ما بیایند ما به سراغ آنها نرویم؟ شاید بهتر باشد زیبایی های عید را فقط برای خودمان ندانیم و دیگران را هم در این زیبایی شریک کنیم.

رضا امیرپور

moghansasi.blogfa.com