از زمان مشروطه تا کنون جامعه ایران در یک سیر شتابان در حال تغییر است و این تغییر حاصل تأثیر تکنولوژی و افزایش آگاهی روزافزون جامعه ایران است. این دو عامل باعث تغییر ساختار اجتماعی جامعه ایران شده است که بعضاً با روند فکر آن تناسب ندارد یا به قول جامعهشناسان عقب ماندگی فرهنگی دارد.
در این مقاله تلاش میشود اول تغییرات و پیامدهای آن را به اجمال بیان کنیم و نتایج عقبماندگی فرهنگی را شرح دهیم و نتیجه حاصل را روشن کنیم.
از مشروطه به بعد با افزایش درآمد ایران و ورود تکنولوژی شهرنشینی تا کنون بدون تناسب رشد کرده است، به گونهای که نسبت شهرنشینی به روستایی در ۱۳۹۰ بر اساس اعلام مرکز آمار ایران به ۷۲ درصد رسیده است.
روند تغییرات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایران در شهرها تعیین میشود و موج این تغییر باعث شده است که حتی روستاها چه از نظر فرهنگی و سیاسی از شهرها تبعیت کنند.
شهرها چرا و چگونه رشد کردند؟ با افزایش درآمد شهرنشینان و کاهش درآمد روستاییان میل مهاجرت به شهرها افزایش یافت. شهرها فقط و فقط با فشار مهاجران گسترش یافتند و در آن دولتها هیچ نقشی نداشتهاند. تمام تلاش دولتها رساند امکانات به محلهای تازه تأسیس و افزیش امکانات شهری بوده است.
این باعث شده است شهرها به مناطق بیهویت تبدیل شوند چرا که در نبود برنامهٔ گسترش شهری محلهها بیتناسب گسترش یافته و از هویت فرهنگی و اجتماعی خود خارج میشوند دیگر در کلان شهرهای ایران چیزی به عنوان محله، بچه محل و حتی همسایه مفهوم ندارد. البته قابل ذکر است در بعضی از شهرها و حتی در محلههای کلان شهرهای ایران مواردی مشاهده میشود که هنوز توانسته محله را حفظ کند.
در این گسترش بیرویه آنچه در معرض تهدید قرار گرفته است فرهنگ است. انسانها در یک جامعه که تبادل منطقی در آن جریان دارد شناخته میشوند و بر اساس این شهرت اجتماعی منزلت اجتماعی خاصی را اشغال میکند. در حال حاضر در شهرهای ایران این شهرت بجز برای عدهای محدودی وجود خارجی ندارد. این شهرت اجتماعی است که فشار اجتماعی را برای ملزم کردن فرد به رعایت هنجارهای اجتماعی معنی ومفهوم میدهد. حال گسترش بیرویه شهر این امکان را از جامعه گرفته است تا از طریق شناساندن افراد به هم موجب حفظ و قوام هنجارهایش شود.
در این ناشناس ماندن افراد و بعضاً عدم ارتباط منطقی ساکنان یک محله حتی یک مجتمع مسکونی باعث شده است افراد هیچ فشار اجتماعی را برای خود متصور نشوند و راحت بتوانند رفتارهای خود را به دلخواه سازمان دهند. سبک زندگی خود را بدون توجه به فرهنگ و هنجار جامعهای که در آن زندگی میکند طراحی و اجرا کنند.
از طرف دیگر ساختار خانواده ایرانی در چند دهه گذشته به سمت کوچک شدن یا هستهای در حرکت بوده است و از دیگر اتفاقها ارتباط کم اقوام وفامیلها با هم است هر کدام از آنها در گوشهای از شهر در گمنامی زندگی میکند و توان تأثیر گذاری را بر سبک زندگی هم ندارند. برای اختصار مقاله از اشاره به آمار انواع بزه و ناهنجاری و همچنین روند رشد آن در شهرهای ایران صرف نظر میکنم که با مراجعه به خبر روزنامهها میتوانید به آنها دسترسی داشته باشید یا میتوانید به سایت مرکز امار مراجعه کنید.
در غرب هم این اتفاق بعد از انقلاب کبیر فرانسه و انقلابهای متعدد به ویژه ۱۸۴۸ و همچنین شروع انقلاب صنعتی شهرها در حال گسترده بیرویه بودند دور کیم که شاهد این تغییر بود به فهم قابل توجهی از این تغییرات رسید او با اذعان به اینکه حرکت جامعهها از جامعه سنتی به مدرن باعث میشود که وجدان عمومی یا همان اخلاق مشترک که مورد تایید دین هم هست ضعیف شود. او برای همین فرهنگ را به دو قسمت تقسیم میکند، یکی فرهنگ معنوی است که قابل اندازه گیری نیست که با اخلاق جمعی یا وجدان عمومی برابر است و یکی هم فرهنگ مادی که شامل: قانون و نهادهای اجتماعی میشود فرهنگ غیر مادی اگر در جامعه نقض شود قابل پیگیری نیست بلکه فشار اجتماعی یا به قول ابن خلدون عصبیت جمعی از آن محافظت میکند.
کشورهای مدرن برای مبارزه با ناهنجارهای اجتماعی تلاش کردن از این فهم استفاده کرده اخلاق را تبدیل به قانون کنند که هم قابل اندازه گیری است و هم قابل پیگیری. در حقیقت فرهنگ را از وجدان عمومی به نهاد اجتماعی تبدیل کردند. باز قابل ذکر است که ابن خلدون هم معتقد است بعد از تشکیل دولت عصبیت عمومی ضعیف میشود و دولتها برای تقویت آن باید کوشش کنند.
در حال حاضر متاسفانه تأکید رسانهها و مقامات مسئول ایران و جهت گیری اجتماعی انها بر تقویت اخلاق جمعی است که در جای خودش قابل ستایش و تقدیر است. ولی با توجه به اینکه در شهر نشینی جدید با توجه به توضیحات بالا باید اخلاق را تبدیل به قانون کرد تا بتوان بر رعایت آن به جای فشار اجتماعی از نهادهی قانونی استفاده کرد.
اگر نیم نگاهی به اقدامات کشورهای مدرن کنیم در مییابیم آنها برای همه موارد زندگی شهری به تدوین قانون که با عرف و ارزشهای اجتماعی انان همخوانی دارد اقدام کردهاند.
و کسانی را که وارد شهر میشوند با این قوانین آشنا میکنند.
برای اینکه شهرهای ایران را بتوان از این بیقوارگی خارج کرد، باید نسبت به گسترش آن طرحهای تهیه کرد و به تصویب مجلس و یا نهادیهای تخصصی رساند که هیچ مقامی نتواند به تغییر آن اقدام کند.
وظایف شهرداری و همچنین شهروندان به طور مشروح تعریف و در یک روند فرهنگسازی نهادینه شود.
از این گذشته نسبت به احیای محله اقدام کرد البته قابل ذکر است محلههای سابق غیر قابل برگشت است.
در این بازسازی که یک روند ۲۰ ساله است میتوان مدرس محور باشد که دغدغه خانوادههاست و کشورهای مختلف در این زمینه تجربیاتی دارند.
از طرف دیگر در کوتاه مدت چنانکه مقام معظم رهبری هم بر فرهنگ سازی، ایجاد نظم اجتماعی تأکید دارند مقامات شهری و انتظامی به جای ساخت برنامههای ارشادی متعدد رایو و تلویزیونی سرمایه گذاری خود را باید بر تدوین قانون و اطلاع رسانی در زمینه مسئولیت مقامات و شهروندان بگذارند.
از رفتارهای و برنامههای سیلقهای که زودگذر هستند و ضمانت اجرایی ندارد و یا کوتاه مدت هستند، بپرهیزند که اعتماد عمومی را به نهادهای قانونی خدشه دار میکند و جبران آن با سرمایه سنگین امکان پذیر است.
و موردی که در جامعه ایران مغفول مانده است، اجتماعی کردن نونهالان و جوانان است که این از وظایف آموزش و پرورش است. دیگر زمان آن گذشته که یکی به تنهایی کتاب درسی طراحی کند. باید بر پایه نیاز دانشآموز به دانستنیهای شهر، دینی و … با همکاری نهادهای مسئول به تدوین کتاب اقدام کرد. این باعث خواهد شد جوانان بعد از کسب دیپلم با آداب و فرهنگ شهر و مسئولیتشان آشنا باشند.
علی اکبر عین الهی