- پایگاه خبری تحلیلی مغانه آنلاین - http://moghanehonline.ir -

گرمی زندگی معلول پارس آبادی با استقامت/قهرمانی که زندگی را ماندگار کرد

به گزارش خبرنگار مهر، استقامت در مقابل ناملایمات زندگی تنها در توان قهرمانان است. قهرمانانی که نه تنها داستان زندگی خود را در ذهن تمام دنیا ماندگار می کنند بلکه تا ابد به عنوان الگوی بی بدیل موفقیت و تلاش از آنها یاد می شود.

719632

این افراد در اغلب مواقع انسان هایی عادی هستند و حتی گاها با محدودیت هایی که برای افراد عادی تجربه آن قابل تصور نیست. محدودیت هایی که گاه شکل معلولیت به خود می گیرد و می تواند انسانی را به محک توان ذاتی خود وادارد. داستان ما در مورد زوجی است که شهروندان عادی این جامعه بوده اما قهرمانان بی بدیل زندگی اند.

صحبت با زوج معلولی که از قضا فرشته کوچکی فرزند آنها است، شعاری بودن وعده ها را نشان داد و اینکه شعارها فقط در پشت تریبون مودبانه طرح می شوند و به محض ترک میکروفون از یاد می روند.

صحبت با این افراد ثابت می کند که هر چند دل خیلی از معلولان از وعده های شعارزده و دهان پر کن می سوزد اما هر جا موفقیتی بوده به اراده خود فرد حاصل شده است.

واقعیت زندگی احمد هدایت و رقیه شفیعی دوست داشتنی با رگه های تلخی از بی مهری ها است. اما در نهایت وقتی لبخند های “محدیس” فرزند سه ساله این زوج را می بینم رگه های تلخ کنار زده می شود و شوق تحسین چنین تلاشی در وجود هر شنونده به جوش می آید.

اما مگر چه کرده اند که این همه ممتاز شده اند و آنقدر نگاهشان به زندگی درست است که می توان آن را به دیگری توصیه کرد؟

رنج معلولیت مادام العمر به خاطر اشتباه پزشک

داستان ما از ۳۸ سال قبل و در شهرستان پارس آباد استان اردبیل آغاز می شود. زمانی که احمد به تازگی متولد شده و صحیح و سالم برای واکسیناسیون فلج اطفال نزد پزشک برده می شود. اشتباه پزشک در تزریق واکسن نتیجه غیر قابل باوری دارد. معلولیت مادام العمر یک انسان که تا سال ۷۹ مجبور به استفاده از ویلچر بوده است.

719630

اینکه چه باید کرد با این کودک و اینکه سرنوشت اش چه می شود و اینکه هر کس او را می بیند شکر خدا را می گوید و شاید نگاه آمیخته به ترحم.

احمد می گوید همه اینها جرقه هایی بود تا به خودم بیایم و سوالات اساسی زندگی ام را روی دایره بریزم. اصلی ترین سوال، چرا معلول شدم و چرا هر کس من را می بیند شکر خدا را به زبان می آورد؟

بعد از اتمام دبیرستان احمد که هم اکنون نیز ساکن شهرستان پارس آباد است، در دانشگاه بیرنجد مشهد پذیرفته می شود. اما تصور کنید معلول حرکتی که از پارس آباد به بیرجند برود و بیاید. به ناچار از تحصیل سر باز می زند و به کلاس های آموزش کامپیوتر مراجعه می کند.

۳۶۰۰ ساعت مهارت آموزی در چهار سال

از سال ۷۰ تا ۷۶ احمد در دوره های مهارت آموزی مرکز کشور، علوم کامپیوتر را فر ا می گیرد. خودش می گوید در اردبیل امکانات نبود در تهران خانه اجاره کردم اما به حدی در کلاس ها یاد گرفتم که در حد یک لیسانس کامپیوتر می دانستم.

در همین سال ها است که احمد به پاسخ یکی از سوالات خود می رسد. می گوید: اگر هر فرد سالمی یک معلول را می بیند و شکر خدا را می گوید برای معلول باعث افتخار است. حداقل ما آدم های دیگر را بیدار می کنیم تا به یاد خدا و قدرت او شکر گویند.

به خصوص وقتی در سال ۷۰ بعد از یک عمل جراحی برای اولین بار ایستادن بر روی دو پای خود را تجربه می کند قدرت خدا برایش اثبات می شود.

احمد بعد از اتمام دوره مهارت آموزی به اردبیل باز می گردد به زادگاهش شهر پارس آباد. “اما چه کسی به یک معلول کار می دهد. مهم نیست تا چه حد تخصص داشته باشی. اول به معلولیت ما نگاه می کنند.”

در پی ناکامی پیدا کردن یک شغل با همکاری فنی و حرفه ای و بهزیستی اردبیل مجوز یک آموزشگاه کامپیوتر به احمد صادر می شود تا نه تنها خود که تعداد دیگری را نیز به شغل و استقلال مالی برساند.

دست رد استانداری اردبیل بر سینه کارآفرین برتر

در حال حاضر آموزشگاه این معلول کارآفرین در پارس آباد برای ۲۰ نفر شامل ۱۳ مربی، سه نیروی تمام وقت و مابقی نیروهی پاره وقت شغل ایجاد کرده است. این آموزشگاه در پنج رشته تحصیلی برای هنرجویان مهارت آموزش می دهند.

رتبه درجه یک در بین ۲۰۰ آموزشگاه فنی و حرفه ای و مربی نمونه استان افتخارات موسسه احمد است. بعدها وی در سال ۸۲ وارد دانشگاه می شود و مدرک کارشناسی نرم افزار کامپیوتر را ضمیمه افتخارات خود می کند.

اما اینجای داستان نقطه عطفی است بر اینکه نگاه من و تو به یک معلول چگونه بوده است. احمد در استخدام اخیر استانداری اردبیل از اداره هواشناسی پارس آباد پذیرفته می شود.

می گوید نگفته بودند معلول نمی پذیرند و در برگه ثبت نام هم نوشته بودم معلول جسمی حرکتی هستم، اما در اداره من را به دلیل معلولیت نپذیرفتند و نه تنها به قانون سه درصد استخدامی های معلولان در دستگاه های دولتی بلکه به تخصص و توان کاری من توجهی نشد.

احمد بارها به استانداری اردبیل مراجعه کرده و از همان در ورودی جواب منفی را شنیده است. می گوید همین که می گفتم به خاطر استخدام آماده ام می گفتند به موضوع استخدام رسیدگی نمی شود.

IMG_3367[1].jpg

مدال طلا به گردن معلولی که روی پای خود ایستاد

هیچ کدام از این بی مهری ها موجب نشد احمد و همسرش در مقابل سختی زندگی زانو بزنند. “عجزمان را فقط در پیشگاه خدا به یاد آوردیم، نه بنده خدا”.

تا جایی که احمد در جشنواره ملی مهارت ویژه معلولان کشور مقام اول و مدال طلا را کسب می کند و قرار است سال ۲۰۱۶ عازم فرانسه شود.

معتقد است مسئولان به توان معلولان باور ندارند بویژه مسئولانی که حتی اجازه ملاقاتشان به ما داده نمی شود. آرزوی احمد این است که در فرانسه نام اردبیل و توانایی های فرزندان سبلان را به جهانیان بشناساند و برای این آرزو تمام تلاش خود را به کار بسته است.

ازدواجی که خانواده ها راضی نبودند

تمام تلاش و همت احمد در سال ۸۹ به زندگی همسرش گره می خورد، یعنی سالی که ازدواج می کنند. هر دو معلول جسمی و حرکتی که در همان آغاز پدر رقیه مخالف بوده است.

علت این مخالفت نیز این بوده که نتوانند بار مسئولیت یک زندگی را به دوش بکشند. اما در نهایت وصلتی که خدا تقدیر کرده تا امروز مایه افتخار این زوج باشد، رقم می خورد.

رقیه لیسانس حسابداری دارد. خودش می گوید گاهی برای نصب یک پرده مشکل پیدا می کنیم اما همدیگر را داریم و یک فرشته کوچک که اگر توان جسمی لازم را داشتیم آرزویمان بود محدیس خواهر یا برادری داشته باشد.

پدر مهدیس از اخلاقیات دخترک سه ساله خود متحیر است و معتقد است بعد از این همه سختی خدا یک فرشته به ما داده است.

وقتی از احمد و رقیه آینده را می پرسم؛ فقط می گویند توکل به خدا. چشم رقیه خیس اشک است می خواهد همه سدها را بشکند و هر چه در توان دارد به پای تنها فرزند خود بریزد. بی شک این آرزوها بدون توجه به وعده ها و تنها به دلیل اراده، استقامت، شجاعت و ایمان و باور برای این زوج شدنی است.

1 Comment (Open | Close)

1 Comment To "گرمی زندگی معلول پارس آبادی با استقامت/قهرمانی که زندگی را ماندگار کرد"

#1 Comment By ناشناس On 2014/12/10 @ 12:24 ب.ظ

افتخار شاگردیش را درسال 1383 دارم برای ایشان وخانواده محترمش آرزوی خوشبختی دارم
حسن زاده از اردبیل