امروز: پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
زمان انتشار : فوریه 19th, 2016 7:55 | کد خبر : 16964 | چاپ این مطلب چاپ این مطلب

شکارگاه سیاسی

مغانه- این نوشته ی کوتاه به بررسی یک تحول سیاسی اداری در شهرستان پارس آباد مغان می پردازدکه معمولا” در ماه های نزدیک به انتخابات مجلس شورای اسلامی بروز می کند. با توجه به اینکه ما به اینگونه تحولات خو گرفته ایم بنابراین وقتی نسیم انتخابات شروع به وزیدن می کند ما نیز پشت در […]

مغانه- این نوشته ی کوتاه به بررسی یک تحول سیاسی اداری در شهرستان پارس آباد مغان می پردازدکه معمولا” در ماه های نزدیک به انتخابات مجلس شورای اسلامی بروز می کند. با توجه به اینکه ما به اینگونه تحولات خو گرفته ایم بنابراین وقتی نسیم انتخابات شروع به وزیدن می کند ما نیز پشت در به انتظار اینگونه تغییر و تحولات اداری می نشینیم تا بازی روزگار را ببینیم. من در این نوشته بدنبال چرایی این تغییر و تحولات که مشخصا تغییر فرماندار است نیستم چون چرایی آن بر همه ی ما مکشوف است و می دانیم انتخابات پیشامد و پیامدهایی دارد که معمولا با تغییر فرماندار شروع می شود و تا تغییر نگهبان دم در هم می رسد.

آنچه مرا به این نگاشت وا داشت دستاویز این تغییرات است که در آن یکی از معاون استانداری اردبیل شعور مردم را به سخره گرفته و به گونه ای سخن گفتند که گویی مردم ما رنگ شهر به خود ندیده اند و ننگ بیسوادی و بدوی بر پیشانی دارند و هیچ نمی دانند و نیک نمی خواهند.

نزدیک سه سال از عمر دولت تدبیر و امید می گذرد و در این مدت تاکنون و تا لحظه ای که من این وجیزه را می نگارم چهار فرماندار بر شهر ما گمارده شده است. من نمیخواهم دولت تدبیر و امید را بخاطر این تغییرات نسجیده ی سیاسی نکوهش کنم چرا که هنوز کاممان از نتایج مذاکرات هسته ای شیرین است و ما بغایت سپاسگزار این دولت. بلکه من می خواهم حساب دولت تدبیر و امید را از بی تدبیری دولتیان استان اردبیل جدا کرده و شعور آن که شعور ما را زیر سوال برده است به پرسش بگیرم.

یکی از مسئولین استان در مراسم معارفه ی فرماندار جدید چنین گفتند که: ما در اول فکر می کردیم که ایرج بیگدلو(نخستین فرماندار این دولت) که معاون عمرانی استاندار بوده می تواند خواسته های منطقه را برآورده کند که متاسفانه بعلت مستخدم رسمی نبودن وی برنامه های ما تغییر یافت و مجبور به تغییر وی شدیم. سپس رفتیم دنبال گزینه ی قوی که در شان منطقه باشد انتخاب کنیم که آقای ناصر نصیری را بخاطر اینکه یک دوره نماینده ی مجلس بودند انتخاب نمودیم اما پس از چند ماه بخاطر گرایشهای سیاسی خاص وی را نیز تغییر دادیم. پس از آن بخاطر شخصیت و منش معتدل آقای مهدی احمدی به سراغ وی رفتیم اما پس از چند ماه به دلیل وجود اختلافهایی در شهر و به منظور انتخابات سالم و حضور حداکثری مردم جای وی را اکنون به آقای اکبر صمدی دادیم.

من اکنون به اندازه ی فهم خودم سخنان وی را با یک تحلیل ساده می شکافم و قضاوت را به عهده ی خوانندگان عزیز می گذارم تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. آقای ایرج بیگدلو پیش از این پستهای مختلف سیاسی اداری را بر عهده داشته اند که سه مورد آن در وزارت کشور و در پستهای؛ معاون عمرانی استاندار اردبیل، فرماندار شهرستان پردیس تهران، معاون سیاسی انتظامی شهرستان شهریار بوده است. نخستین سوالی که در اینجا از مسئول باید پرسید اینست که آیا شما از مستخدم رسمی نبودن آقای ایرج بیگدلو خبر نداشتید که وی را به فرمانداری پارس آباد گماردید؟ اگر بگویید که خبر نداشتید هم خودتان را زیر سوال برده اید و هم دولت را اما قطعا از این موضوع خبر داشتید اما چرا وی را به پست فرمانداری پارس آباد گماردید؟ و اگر وی به همان علتی که گفتید نمی توانند فرماندار پارس آباد باشند چگونه پس فرماندار پردیس تهران بودند؟ پاسخ این معما را من از صفحه ی ۹۰کتاب حقوق اداری دکتر منوچهر طباطبایی موتمنی، چاپ ۱۳۸۶ص سیزدهم انتشارات سمت نقل می کنم:«اداره ی هر شهرستان به عهده ی یک نفر مامور بلندپایه ی کشوری به نام فرماندار گذاشته شده است. به موجب قانون، فرماندار از بین مستخدمین رسمی از طرف وزیر کشور با جلب نظر استاندار منصوب می شود، لیکن در صورت لزوم ممکن است اشخاصی که دارای سابقه ی خدمت رسمی نیستند به موجب حکم وزارت کشور به سمت فرمانداری منصوب شوند. علت این امر آن است که مقامات فرمانداری و استانداری مقامات سیاسی اند و قانونگذار خواسته است دست وزارت کشور در انتخاب آنها آزاد باشد».

پست فرمانداری در نظام اداری ایران نیازی به مجوز استخدامی از سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و ردیف استخدامی ندارد و برای همین است که آقای بیگدلو می توانند بی آنکه مستخدم دولت باشند فرماندار شهرستان پردیس تهران شوند و همچنین با استناد به همین قانون می توانند فرماندار پارس اباد شوند و دست بر قضا با توجه به تجربه های گرانبهایی که آقای بیگدلو داشتند برابر پیش بینی های همین قانون بهترین گزینه برای تصدی فرمانداری پارس آباد بودند. حال باید ببینیم که این آقا از این قانون مطلع هستند یا نه. اگر هستند پس چرا دروغ به این بزرگی را تحویل مردمی می دهند که مو را از ماست بیرون می کشند اما اگر مطلع نبودند در این پست چه می کنند و اصلا چه کسی چنین آدم بی اطلاعی را به چنین پست حساسی گمارده است؟

دومین فرماندار هم آقای ناصر نصیری بودند که به دلیل شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی از حوزه ی شهرستان گرمی از سمت خود استعفا کردند اما این آقا گفته اند که به دلیل جهت گیری های سیاسی وی را تغییر داده اند. اگر این ادعا درست باشد باید از وی پرسید جهت گیری سیاسی وی چیز جدیدیست که پس از پست فرمانداری پیدا کرده اند یا بوده و شما خبر نداشتید؟ تا جایی که من بخاطر می آورم آقای نصیری از پیش از نمایندگیشان تا کنون در همان جهت سیاسی بودند که اکنون هستند پس اتفاق جدیدی نیست و بنابراین با علم به سوگیری سیاسی دست به انتخابشان زدید.

به گفته ی این مسئول آقای احمدی هم به دلیل وجود اختلاف و برگزاری انتخابات سالم جابجا شدند. باید پرسید که شما با استناد به کدامین بررسی ها یا پژوهش های میدانی به این نتیجه رسیدید که آقای احمدی نمی توانستند و آقای صمدی می توانند انتخابات سالمی برگزار کنند؟ وآ یا این ادعای شما به منزله ی تضمین انتخابات سالم است؟ و چرا امام جمعه ی محترم به جلسه ی تودیع ومعارفه ی فرمانداران نیامدند و شکوه اشان از چی و از چه کسی بود و چرا؟ و اگر انتخابات سالمی برگزار نشود تکلیف این مردم با شما چیست که شهرشان را جولانگاه تجربه و آزمون سیاست بازیهای خود کرده اید؟

این جابجاییهای ناپایدار بیش از آنکه نتیجه ی کشمکشهای سیاسی میان جناح ها باشد نتیجه ی بی کفایتی شماست که یکسری معیارهای نسنجیده را در انتخاب فرماندار بر می شمرد و این در حالیست که انتخاب فرماندار برای شهر مرزی و استراتژیک پارس اباد که در عین حال یک دیپلمات هم به شمار می رود می بایست از یکسری مجاری گزینشی مهمی عبور کرده باشد که در آن کفایت و کاردانی فرماندار احراز شده باشد و در بهترین حالت ممکن فقط صلاحیت پیشنهاد چنین فرمانداری را می تواند داشته باشد نه انتخاب و انتصاب آن در غیر اینصورت شهرستان حساس مرزی مثل پارس اباد به شکارگاه سیاسی تبدیل خواهد شد که مسئولان سیاسی استان چندماه یکبار برای شکار به آن در می آیند و تنها شکارشان نیز فرماندار است.

جمشید کریمی: خبرنگار و فعال رسانه ای پارس آبادمغان

اخبار مرتبط

نظرات

ناشناس

اینجا است که می گویند قلم خبرنگار ارزشش به اندازه خون شهد است.
احسنت به این قلم

غلامرضا

احسنت، بر اندیشه والا وقدرت قلمتان

علی

باسلام‌‌آفرین‌بربصیرت‌شما‌‌عده‌ای‌آمدندمغان‌رامصادرکنندوهویت‌مغان‌راتغییر‌دهند‌‌ودربین‌طایفه‌تفرقه‌‌بیندازند‌‌حکومت‌کنند‌‌‌میدونم‌ولی‌‌صاحب‌قلمی‌همچون‌جنابعالی‌اگر‌لازم‌باشد‌جانشان‌را‌فدای‌مغان‌می‌کنند