- پایگاه خبری تحلیلی مغانه آنلاین - http://moghanehonline.ir -

ان شا الله

به گزارش مغانه، بسیاری از ما در زندگی روزمره و هم کلام شدن با دیگران و به خصوص قبل از انجام هر کاری چه بزرگ و چه کوچک  جمله “اگر خدا بخواهد “و یا معرّب آن “ان شا الله” را بر زبان میآوریم ولی اکثر ما از باطن و مفهوم اصلی این جمله آگاه نیستیم و حتی به صورت عادت آن را به کار می بریم. ولی آیا فقط به زبان آوردن این لفظ به ما کمک خواهد کرد؟ و ما واقعا با گفتن “انشا الله ” در انجام امور زندگی به خداوند توکل میکنیم؟

در قرآن کریم آیات زیادی در این مورد ذکر گردیده که به چند آیه مهم اشاره می گردد:

در سوره یوسف آیه ۷۶ وقتی یوسف بعنوان عزیز مصر با برنامه ای از قبل طراحی شده و کاملا صوری برادران خود را به دام می اندازد و بنیامین که بعد از یوسف برای پدر محبوبترین فرزند است را به عنوان گروگان در مصر بازداشت می کند خداونداینگونه می فرماید: “کَذَلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ إِلاَّ أَن یَشَاءَ اللّهُ ”

“این گونه به یوسف شیوه آموختیم [چرا که] او در آیین پادشاه نمى‏توانست برادرش را بازداشت کند مگر اینکه

خدا بخواهد ” و در آیه ۹۹ همین سوره حضرت یوسف زمانی که پدر و مادر خویش را می بیند وعده می دهد که آنها را همراه خویش به مصر برد البته می فرماید آگر خدا بخواهد ” فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى یُوسُفَ آوَى إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ

إِن شَاء اللّهُ آمِنِینَ” “پس چون بر یوسف وارد شدند پدر و مادر خود را در کنار خویش گرفت و گفت ان شاء

الله با [امن و] امان داخل مصر شوید”

در سوره فتح آیه ۲۷ خداوند محقق شدن رویای پیغمبر (ص) را با “ان شاالله” بیان می کند:

“لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِکَ فَتْحًا قَرِیبًا”

حقا خدا رؤیاى پیامبر خود را تحقق بخشید [که دیده بود] شما بدون شک به خواست‏خدا در حالى که سر

تراشیده و موى [و ناخن] کوتاه کرده‏اید با خاطرى آسوده در مسجد الحرام درخواهید آمد خدا آنچه را که

نمى‏دانستید دانست و غیر از این پیروزى نزدیکى [براى شما] قرار داد

در میان شاعران نامی ایران حضرت مولانا که در عرفان نیز یکی از معروفترین اشخاص ادبیات ما به حساب می آید در موردان شا الله گفتن که لفظ فلسفی و عرفانی آن “استثنا” می باشد اشعار نغزی سروده است .

در دفتر اول و در آغاز داشتان پادشاه و کنیزک وقتی طبیبان با غرور و ادعا خود را مسیح عالم می نامند و مدعی درمان هر دردی می شوند :

هر یکی از ما مسیح عالمیست

هر الم را در کف ما مرهمیست

و در کارشان از خدا کمک نمی خواهند و ان شا الله نمی گویند مولانا مثل همیشه ابیاتی پند آموز را به ما گوشزد می کند

وعلت عجز طبیان مدعی را از خدا کمک نخواستن می داند و نگفتن استثنا از فرط بطر:

گر خدا خواهد نگفتند از بطر

پس خدا بنمودشان عجز بشر

وبعد به نکته ای ظریف اشاره می شود که مراد فقط گفتن نیست و ظاهر الفاظ چندان اهمیت ندارد و گفتن ان شا الله باید از جان و دل باشد و اعتقاد قلبی داشتن به آن :

ترک استثنا مرادم قسوتیست

نه همین گفتن که عارض حالتیست

ای بسا ناورده استثنا بگفت

جان او با جان استثناست جفت

و این بیت یاد آور بیت معروف مولانا که به صورت مثل هم در آمده می باشد که :

ما درون بنگریم و حال را

نی برون بنگریم و قال را

خداوند در حقیقت به اعتقاد قلبی بنده توجه دارد و نه گفتار ظاهر ی. در حدیثی قدسی خداوند می فرماید:

“انا عند المنکسر القلوبهم ” یعنی من در دلهای شکسته جای دارم ”

و در جای دیگر ذکر گردیده” قلب المومن عرش الرحمن”

و این دلیلی است که که خداوند به دل مومن احوالات قلبی او توجه زیادی دارد .

مولانا در دفتر سوم در داستان آن درویش که عهد کرده بود که از درخت باغ دزدی نکند ولی ، عهد خود را شکست ، باز هم علت آن را مثل همان غرور طبیبان نگفتن ان شا الله می داند:

گفت آن درویش یا رب با تو من

عهد کردم زین نچینم در زمن

جز از آن میوه که باد انداختش

من نچینم از درخت منتعش

مدتی بر نذر خود بودش وفا

تا در آمد امتحانات قضا

زین سبب فرمود استثنا کنید

گر خدا خواهد به پیمان بر زنید

و در ادمه باز هم دلی که با خداوند یک دله نیست متهم اصلی می باشد:

هر زمان دل را دگر میلی دهم

هرنفس بر دل دگر داغی نهم

در حدیث آمد که دل همچون پریست

در بیابانی اسیر صرصریست

باد پر را هر طرف راند گزاف

گه چپ و گه راست با صد اختلاف

مولانا مانند یک معلم اخلاق به ما درس می دهد که ان شالله گفتن فقط یک لفظ و یک جمله تکراری و روزمره نیست و اگر این جمله مبارک را بر زبان نمی آوریم حداقل نباید برابرخداوند قسوت دل و ادعا و غرور داشته باشیم و اگر آن را بر زبان می آوریم نباید فقط عارض حالت باشد بلکه باید از دل و با اطمینان قلبی به عنایت خداوند باشد تا به نتیجه دلخواه رسید و در این امر به هوا و هوسهای دل هم توجه نکنیم تا مبادا عاقبت خجل زده گردیم :

هر زمان دل را دگر رایی بود

آن نه از وی لیک از جایی بود

پس چرا آمن شوی بر رای دل

عهد بندی تا شوی آخر خجل ..

*******
علیرضا خرمی

ILIAKHORAMI@YMAIL.COM